اولین پناه جنون
چیزی بگو صریحتر از ناسزا به من
«زخمی بزن عمیقتر از انزوا به من»
یا با خودت مرا به تماشای خود ببر
یا پس بده به برق نگاهی مرا به من
عشق اولین پناه جنون بود و آخرین
من مبتلا به او شدم او مبتلا به من
هر شب تو را در آینه تصویر میکنم
تنهایی! ای شبیهترین آشنا به من!
ای نور پاک! یاد نکردی چرا مرا
ای حس ناب! بازنگشتی چرا به من
زیباییات به چامهٔ من رنگ میدهد
خود را ببین در آینهٔ شعر ناب من
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام مهر ۱۴۰۳ ساعت 9:13 توسط استامینوفن کدئین
|